بانوی سراچه
شاید آن روز که سهراب نوشت : همیشه حوالی نیمه شعبان دلم بد جوری میگیره زمانه ی میلاد هر کدوم از ائمه رو که توی مهد کودک جشن میگرفتیم با سیل سوالات رو به رو بودیم ، از سوالای فلسفی (!) گرفته تا سوالای سخت کودکانه ؛ توی میلاد هر امامی براشون توضیح می دادیم که« آدم بدا امام مهربونمونو به شهادت رسوندن ! شهادت یعنی اینکه ایشون رو که خیلی خوب بودن کشتن! اونایی که امام ما رو کشتن آدم های بدی بودن ! واسه همین نیستن که شمع تولدشون رو فوت کنن! » پ.ن : تا نیمه شعبان خواهم نوشت ؛ فقط در ذیل نام او/ دها. [ دَ ] (ع اِمص ) دهاء. زیرکی و جودت فکر. (غیاث ) (آنندراج ). خرد. عقل . نهیه . درایت . زیرکی . هوشیاری . هوشمندی . جودت را?ی . (یادداشت مو?لف ) : خیلی وقت ه که به پایان رسیدن زندگی کسانی که برایم مهم اند شده عادت و به نوعی معمول زندگی ! و باید به آن روزمرگی ها این را هم اضافه کنم : به پای چوبه ی طلاق کشیده شدن زندگی هایی که هنوز یکساله هم نشدند ؛ و تو هم در عروسی شان بوده ای ؛و دوستانت بوده اند؛ و دوستشان داشته ای ؛ و سالهاست که رفیق هم بوده اید؛ و هزاران رویا در سر می پرورانده اید ، که همه تدریجا می میرند. اعمال ام داوود دعای روز های رجب سقف حیاط مسجد همه مشغول خواندن قرآن صبح جمعه و ندبه (!) دنیا الدنیه و زخرفها و ...
تا شقایق هست زندگی باید کرد
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت .
باید این طور نوشت :
هر گلی هم باشد؛ چه شقایق چه گل پیچک و یاس؛
تا نیاید مهدی زندگی دشوار است
از اینکه اینقدر از اون سال تا این سال تغییر نکردم و انتظار نکشیدم و شیعه نبودم که باید یکسال دیگه هم بدون حضور فیزیکی صاحب مجلس جشن بگیریم.
از اینکه گاهی اینقدر درگیر حواشی جشن ها میشیم که یادمون میره اصلا واسه کی و چی داریم زحمت میکشیم.
ولی امان از نیمه های شعبانی که نمی تونستم بهشون بگم «عزیز دلم؛ امام مهربان ما به خاطر اینکه کسی منتظرش نیست نمی یاد ، چون کسی به یاد اون و به خاطر عزیزش دست از گناهش بر نمیداره نمیاد ، عزیز دلم امام مهدی ما زنده هستن ولی نه اینکه آدم بدا شهیدشون کرده باشن ،نه؛ حتی آدم خوبای دور و برمون هم ...»
مدبری که سنگ منجنیق را
بدارد اندر این هوا دهای او.
سماحت تو مثل گشته چون سخای عرب
کفایت تو سمر گشته چون دهای عجم .
ای جهانی که دو حال تو ز مهر است و ز کین
وی سپهری که دو قطب تو ز حزم وزدهاست .
ور چو تو مرد هیچ دولت را
نیز در دانش و دها باشد.
از آتش دل من واز آب دیدگان
نشگفت اگر فزون شودم دانش و دها.
رستم ثانی که در طبیعتش اول
داشن زال و دهای سام برآمد.
... تا به مدد رای و کمال و دهای ایشان کار پسر متمشی شود. (ترجمه ? تاریخ یمینی )... کیوان مستفید دهای او. (ترجمه ? تاریخ یمینی )... معروف به کمال دها و صاحب کفایتی . (ترجمه ? تاریخ یمینی ).
خدایی نه و دهخدایان بسی
نه در کس دهایی نه در ده کسی .
در چنین ده کسی دها دارد
که بهی را به از بها دارد.
- با دها ؛ با زیرکی . هوشمندانه . زیرکانه :
پشه بگریزد ز بادی بادها
پس چه داند پشه ذوق باده ها.
- || باهوش . خردمند و عاقل . دلیر و هوشیار :
در پی تعبیر آن تو عمرها
می دوی سوی شهان بادها.
- پاکیزه دهایی ؛ هوش و خرد پاکیزه داشتن . عقل سلیم و پاک داشتن :
پاکیزه دل است این ملک شرق و ملک را
پاکیزه دلی باید و پاکیزه دهایی .
- کیوان دها ؛ که دارای هوش و خرد بلند و عالی است :
ای خدیو ماه رخش ای خسرو خورشیدچتر
ای یل بهرام زهره ای شه کیوان دها.
و من اینجا هستم ! روی صندلی . و هیچ چاره ای برایشان ندارم...
چه کار می توان بکنم وقتی که خانواده ها به جان هم می افتند؟! و این میان حداقل دو جوان و دو زندگی و دو آینده و دو روح تباه می شود.
نباید فراموش کنیم که تفاوت های فرهنگی ، عقیدتی ، مذهبی و ... چیزهایی نیستند که بعد از ازدواج مشکل آفرین نشوند. و نباید تردید های این چنینی قبل از ازدواج را نادیده گرفت.
پ.ن :عیدتون مبارک! یا رسول الله ظهور مولایمان را عیدیمان کنید و عطوف شدن قلوب نسبت به هم را!
گاهی فقط طلاق راه چاره است ؛منکر این نیستم ولی گاهی هم آخرین و اشتباه ترین راه است.
Design By : Pichak |
چند صباحی ست که بانوی این خانه نقلی هستم.هم اینک دانشجوی مرز و بومم نیز ام.و امیدم بر این است که بنده هم باشم.