سلام
بنده هم ممنونم که با سعه صدر پاسخ ميدهيد هرچند ممکن است کامنتهاي بنده در جايي با نظرات شما در تعارض باشد
رشته بنده جامعه شناسي نبوده و متاسفانه از جامعه شناسي چه غربي چه اسلامي آن بي اطلاع هستم
فرمودين هيچ مکتبي منکر توانايي بشر در تغيير رويه ي زندگي و نوع نگرش به دنيا نمي شود.پس هر کس ميتواند خوب زندگي کند گرچه رسيدن به خوبي سخت تر از رسيدن به بدي ست.
قطعا همينطوره كه انسان مخير است ، انسان واجد دو موهبت الهي ست : يكي عقل و ديگري اختيار
آنچه شايسته است پرورش عقل تا آنجايي ست كه اختيار از رهگذر آن به غايت ممكن در مسير خروجي و نتايج عقل استفاده شود لكن در جايي كه عقلانيت به خوبي فعليت نيابد جبر بر اختيار بيشتر چيره ميشود كه نام آن اختيار منفي ست اختياري كه بيش از آنكه حاصل محاسبه عقلاني و تفكر باشد حاصل كنشهاي محيط و خواهشهاي دروني انسان است فلذا قوه اختيار بدون عقلانيت به حداقل كاركرد خود ميرسد و تابعي ميشود از تبادلات محيط و درون انسان ، دروني بدون تفكر ...
لذا وظيفه يك جامعه با همه اركان حكومتي و غير حكومتي تزريق روحيه تفكر آزاد ميان افراد است تا پويايي يك جامعه با انسانهايي كه از هر دو موهبت الهي نهايت بهره را مي برد حاصل شود.
بنده آن دختر 25 ساله را قرباني تلقي ميكنم ... قرباني فقدان كاركرد مناسب سيستمهاي پرورش فكري و عقلاني كودكان و نوجوانان كه زمينه آنرا فراهم نكرده اند كه كودك فرا گيرد شيوه حل مشكلات را ...
ولي اين بدان مفهوم نيست كه ايشان را از همه اتفاقاتي كه براي وي رخ داده است تبرئه كنم لكن درصد بيشتر مسوليت قرباني شدن وي را بر دوش محيط ميگذارم چرا كه انسان به تناسب قدرت تشخيص خود مسوليت دارد و محيط زمينه تشخيص را براي شخص وي به كفايت فراهم نكرده است تا دريابد و انتخابي آزاد داشته باشد
بنده نظر فوق را واجد اشتباه ميدانم چرا كه در زمينه روانشناسي و جامعه شناسي و كلا انسان شناسي اطلاعاتي در خور ندارم لكن هرچه عرض كردم تجربه شخصي بود كه آنهم قطعا واجد ميزاني از اشتباه است و سزاوار نقد و مخالفت ...
موفق باشيد