سلام
چه شيوا مينويسين روان و جاري ... هرچند الزاما ممكنه همراه شما در محتواي متن نباشم ولي خوشم مياد از سبك نگارشتان
برخورد تمدنهاي هانتينگتون رو بايد شنيده باشيد برخوردي كه استحاله بالايي براي ساير تمدنهاي غير ليبرال به ارمغان مياره و جايگاهي مطمئن براي ليبراليسم مورد نظر ايالات متحده ...
من به ارزش گذاري نمي پردازم كه اين درست است يا نيست
آنچه هست دهكده روز به روز كوچكتر شده اي كه به سوي يكسان سازي فرهنگي پيش ميره و اين يك نتيجه داره: فرهنگهايي كه ابزار توسعه كمي و كيفي خود را براي دنياي پر تلاطم امروزي ندارن ناچار از استحاله در فرهنگ مسلط جهاني هستن فرهنگي كه نه تنها ابزار سخت افزاري داره كه اجازه تفكر رو به نظريه پردازهاي خود ميده تا قدرت انطباق با تحولات جهاني رو فراهم كنند براي بقاي فرهنگ و ارزشهاي مورد نظر خود اما...
اما در جايي كه انديشه و تفكر آزاد مورد سنجش حقوق جزايي و كيفري قرار ميگيره نبايد انتظار پويايي فرهنگي نيز داشت جايي كه استاد در دانشگاه و مركز انديشه ، خود را سانسور ميكند از دانشجوي جوان چه انتظار كه فرا گيرد آنچه را كه به باروري تفكر و انديشه ياري ميرسونه
انديشه و تفكر چارچوبي فرا حكومتي داره ما تحمل نداريم انديشه را از چارچوب هايي خارج كنيم كه قدرت مركزي به بهانه حفظ خود آن چارچوب را تدوين كرده و نتيجه جالب نيست ، نتيجه آنكه فرهنگ از پويايي خود باز مي مونه و توان خودش رو در نزاع با فرهنگهاي مهاجم از كف ميده چون تئورسين هاي فرهنگي كشور بجاي آنكه آزادانه بينديشند و انديشه خود را در كانالهاي تخصصي براي نقد و بررسي ارائه كنند ناچارند انديشه خود را تابعي از چارچوب هاي قدرت محور و مصلحت محور حكومتي قرار بدهند كه بهره وري چنين سيستمي براي فرهنگ بومي در قياس با سيستمهاي آزاد كه انديشه متخصصين خود را مشمول حقوق جزايي قرار نميدهند به شدت پايين مياد و اين تفاوت سيستمهاي توليد فرهنگ در كشورهاي مختلفه فارغ از محتواي فرهنگي و فارغ از ارزشگذاري
موفق باشيد