... - بانوی سراچه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























بانوی سراچه

نمی دانم 16 ساله بود یا 17 ساله ،پای منبر یکی از علما نشسته بود و این جملات را می شنید:«فرزند صالح گلی است از گل های بهشت .باید از خداوند بخواهیم فرزند صالح نصیبمان کند.فرزند نوح عمل غیر صالحی بود .مادر و پدر در تربیت فرزند بسیار مؤثر اند و ...» او دیگر مصداق «من در میان جمع و دلم جای دیگر »شده بود !تصمیم گرفت و همان شب به راه افتاد.سریعا خودش را به محل فروش بلیط رساند و در خواست سفر نامه ی مشهد کرد و بدون هیچ باری عازم زیارت شد.

به بارگاه رسید سلام داد و به مولایش عرضه داشت:«آقای من! هنوز همسری اختیار نکرده ام ؛از تو می خواهم که یا امکان ازدواجم را فراهم نکنی یا همسری صالحه برایم برگزینی؛یا فرزندی نصیبم نکنی یا فرزند صالح عطایم کنی»السلام علیک یا علی بن موسی الرضا.

همان شب به شیراز بازگشت ...

       خوب که به اطرافم دقیق می شوم ،باز هم به همان نتیجه ی همیشگی می رسم : این پدر بزرگ و دعای شبانه اش بود که این چنینمان نمود.

 

 

پ.ن:به واقع نمی دانم چه عنوانی را بر گزینم؛


نوشته شده در یکشنبه 86/7/29ساعت 6:33 عصر توسط دها نظرات ( ) |


Design By : Pichak

Archive

Links

Specific

Design

دها
چند صباحی ست که بانوی این خانه نقلی هستم.هم اینک دانشجوی مرز و بومم نیز ام.و امیدم بر این است که بنده هم باشم.

Menu

Others