بانوی سراچه
دیشب دو تا تماس تلفنی مهم داشتم .از دو تا دوست که هر دو تاشون کمک میخواستن.و محتوای مکالمات خیلی جالب بود. تقریبا ساعت 9 بود که دوستم پیامک اول رو داد که : دیگه خسته شدم از این زندگی کوفتی! به خدای مهربونت بگو منم اینجا هستم درمونده و فلک زده! پیامک سه: نمیدونم چه فکری در مورد من میکنی ولی باور کن که کشته مرده ی شوهر کردن نیستم ولی چاره ای ندارم.ازدواج زوری نمیخوام.اگه میتونی یه موردی واسم پیدا کن. منم جواب دادم : اینجوری نمیشه باید با هم حرف بزنیم.زنگ بزن. خلاصه جریان از این قرار بود :کارخانه ای که پدرش کارگر ساده ی اونجا بودن تعطیل شده بود و خانواده هم به دلیل اوضاع بد مالی مرتب به این بنده خدا گوشزد میکنند که اگر تو نبودی نون خور کمتر و اینا.... . در همین حین خانواده هم اصرار دارن که با پسرخاله که دین و ایمون درست و حسابی هم نداره ازدواج کنه و شرشو(!) کم کنه.و حالا این وسط از من مورد مناسب واسه ازدواج میخواست. حالا تقریبا ساعت 11 بود که دوستم پیامک داد : تا کی بیداری ؟ میخوام زنگ بزنم.کارت دارم. و از اونجاییکه امروز امتحان داشتم گفتم حالا حالا ها بیدارم و ساعت 12 زنگ زد ! خلاصه جریان از این قرار بود : از بین خواستگار های متعدد و کلاس بالا و تحصیل کرده بالاخره آقای دکتری رو انتخاب کرده که دو خواهرش دندون پزشک هستن و داماداشون هم دکترن! و خب این برای دوست دندان پزشک من بسی خوبه.حالا مونده بود که چه سوالایی بپرسه و مسیر فکری و سیاسی و مذهبیشو چه جوری پیدا کنه و مهریه چه جوری باید تعیین کنه و مراسم و اینا.... .و از من بیان تجربیات میخواست . به دوست اولم گفتم که دل قوی دار سحر نزدیک است.بعدشم یه سری اطلاعات ازش گرفتم و به خدا امیدوارش کردم.و مطمئنم من این وسط هیچ کاره ام تا موقعی که خدادر موردش تصمیم بگیره.به دوست دومم تبریک گفتم و نکات کلیدی رو بهش یاد آوری کردم و مطمئنم که خداوند خیرش رو پیش میاره. تولد حضرت عیسی اولین پیامبری که پشت سر امام زمان در صبح ظهور قامت می بندند به همه ی موحدین مبارک. غدیر هنوز چشم براه است تا ببیند اکنون چه میکنیم. و ما با استفاده منابع بسیار معتبر و موثق از جمله خطابه غدیر شبهات زیادی که وهابیون و بهاییون مطرح میکنند رو جواب گو هستیم..مثلا بهایی ها برای شروع صحبت با طرف مقابلشون نکته ای رو بیان میکنن :« ما هم همون خدایی که شما میپرستید رو می پرستیم .» در جوابشون استدلال های عقلی و نقلی زیاده ولی فقط به یک جمله بسنده می کنم : پیامبر در بسیاری اوقات خداوند را معرفی می فرمایند از جمله در خطبه غدیر. و هیچ جا بیان نشده که مسلمانان خدای مسجون و فرید رو می پرستن و مسلمانان خدایی رو نمی پرستن که کشته بشه! در حالی که انا المسجون (زندانی) الفرید از بیانات خدای بهایی هاست.و جالبه که خدای اونها میمیره! و احکام خواندنی زیادی دارن که فقط چند تا شو براتون میگم از کتاب بیان عربی ص 49 علی محمد باب : _ تخم مرغ ها را به جایی نزنید چون سفیده و زرده قاطی می شوند!! - البته سوار گاو نشوید ، روی گاو هم چیزی بار نکنید ! حتماّ شیر خر نخورید!! و بر خر هم بیش از طاقتش حمل نکنید! -ثم ...تملکون...ولو کان چاپا!(به زبان عربی فرمودن) اگر توانایی مالی داشتید همه ی آثارمن را بخرید ، حتی اگر چاپی باشد!!! چند تای دیگه ش مونده؟؟ علائم آخر الزمان رو میگم...
غزه یه کم صبر کن تا مهمونیه امشبمون بگذره بعد به تو میرسیم.
غزه یه خرده دیگه تحمل کنی خریدم تموم میشه بعدش میام ببینم تو چی میگی.
غزه یه کم تحمل داشته باش.الان بازیم تمومه دارم برنده میشم بعدش میام.
غزه چقدر عجولی بذار نوشابه م رو بخورم الان میام.
غزه من الان درگیر یک کار تخصصی هستم بعدا با هم صحبت میکنیم.
و من هنوز فرصت ندارم....
پیامک دو: دیگه چاره ای ندارم .فشارهای این مدت دیگه تحملمو تموم کرده.از فشارهای مالی (بیکار شدن بابام تا ...)و فشارهای روحی.احساس اینکه زیادی هستی.و پسر خاله م که منتظر همین فرصت بود واسه خواستگاری.
این وسط مدام به این دوتا که از هم بیخبرن ولی از دغدغه های دوتاشون باخبرم فکر میکنم.و یقین دارم به اندازه ای که نمتونم خودمو انکار کنم که امام عصر نگران همه مون هستن و دنبال حل مشکلاتمون.
و تا غدیر آینده چه تلاشی میکنیم.غدیر یک روز نیست ؛ نماینده ی کوتاهی من است که هنوز نتوانسته ام بیعت خویش را با امام خود ابراز کنم و بر سر پاسداری از بیعتم با وارث غدیر بمانم. اگر غدیر آینده از راه برسد و حداقل یک نفر را با غدیر و خطابه و حقایق ش آشنا نکرده باشی پس چه جوابی به پیامبرت می دهی که فرمود : هر حاضری این وقایع را به گوش غائبی برساند.
و نباید فراموش کنیم که دندان های زیادی برای طمع کردن به کشور شیعه و فرزندانش تیز شده اند.
پ.ن: از اونا توقعی نیست که چیز ساختنی و مندراوردیشون بهتر از این باشه ؛ دیدن کسایی سخته که فریبشون رو میخورن.
عیدتون مبارک.
| Design By : Pichak |
چند صباحی ست که بانوی این خانه نقلی هستم.هم اینک دانشجوی مرز و بومم نیز ام.و امیدم بر این است که بنده هم باشم.