بانوی سراچه
اوه اوه چه خاکی گرفته اینجا! نه نه فوت نکن بذار یه دونه دستمال خیس بیارم و گرد گیری کنم.... پ.ن : تنبلی های بانوی سراچه را اینگونه توجیه می کنییییییم : تبدیل شدن اینترنت پر سرعت به اینترنت ذغالی! تعریف عامیانه ی ایدئولوژی ، کار هدفمندانه و نظام سیستماتیک ه ولی تعریف علمیه اون میشه : «ایدئولوژی سیستمی از ایده ها و قضاوتهاست » توی وبلاگ های مختلفی دیدم که وقتی میخوان یک حرف ساده و معمولی رو تبدیل کنن به یک حرف قلمبه و مهم از واژه ی نوستالوژی استفاده میکنن. اگر بخوایم دانشگاه های ایران رو نسبت به هم بسنجیم ، اکثرا در یک رده قرار میگیرن .البته حساب دانشگاه آزاد و پیام نور و غیر انتفاعی و بین المللی جداست.و الحق و الانصاف دانشگاه ما دانشگاه خوبیه، ولی به نظر میاد که بی نظمی و با تاخیر کار ها رو انجام دادن جزء لا ینفک ایران و ایرانی شده ؛ از مردم و مسئولان گرفته تا نهاد های کوچیک و پیش پا افتاده ، از پروژه های عظیم و حیاتی تا اتفاقات روز مره زندگی! و البته که من هم جزئی از آنم؛ نمیدونم بالاخره قسمت میشه این ترم برم دانشگاه یانه... شدیدا اعتقاد دارم که هر وبلاگ عمر خاص خودشو داره و به دلایلی که میتونه شخصی هم نباشه مدت زمان بقای اون فرق میکنه.من نمیدونم که یه وبلاگ نویس چه حس و حالی نسبت به وبلاگ 5 ساله ش داره ولی میدونم سر پا نگه داشتن یه دونه وبلاگ واسه 5 سال کار آسونی نیست.این که یه وبلاگ چند سال خونده بشه ،نوشته بشه ، نظر داده بشه ،تعطیل نشه ،سوژه داشته باشه و...سخته!و من این رو نمی درکم! ولی دیشب وبلاگی رو حذف کردم که 2056 روز عمر داشت؛از 21 دی 1381 تا دیشب؛ و درک کردم !
به همین زودی ها دوباره خواهم نوشت...
همیشه توی دعا ها از خداوند عمر طولانی با عزت و عاقبت بخیری همراه با مرگ آبرومندانه رو طلب می کنیم ولی چیزی که چند وقته برام مهم شده اینه که چطور مرگی رو میخوام؟و ایدئولوژی حاکم بر دیدگاهم چیه؟
و استارت این فکر دیدن افرادی بود که دچار مرگ مغزی شده بودن و اعضا و جوارحشون در اختیار دیگران قرار گرفته بود.
چیزی که این عمل رو مهم جلوه میده اینه که فرد مزبور زنده ست و فقط مغز فرمان نمیده و موارد نادری هم بودن که بعد از چند مدت به طور معجزه آسا به هوش اومدن.کار اصلی رو فامیل های وابسته باید بکنند : اهداء قطعه قطعه ی بدن عزیز شون
حالا هرکس ایدئولوژی مرگی خاص خودشو داره .یکی همیشه آرزوی شهادت میکنه و یکی هم تا حالا به مردن و نحوه ش فکر نکرده.
ولی عجیب دعای ابوحمزه ثمالی لحظات مرگ رو قشنگ و ملموس ترسیم میکنه :ابکی لخروج نفسی ابکی لظلمة قبری ابکی لضیق لحدی ابکی لسوال منکر و نکیر ایای ....
خدایا واسه لحظه ای زار میزنم که میخوام جون بدم ولی قبرم تاریکه سنگ لحدم ظلمانیه و جواب سوالای نکیر و منکر از عهدم خارجه و ...
و دوست دارم زرنگی کنم و جوری بمیرم که سر قفلی داشته باشه و نجاتم بده مثل شهادت یا خدمت به خلق.
چون معنی کلمه رو نمیدونستم توی گوگل سرچیدم و جالب بود که حتی ویکی پدیا هم نمیدونه نوستالوژی یعنی چی! و با وجود اینکه خیل عظیمی از بلاگرها از اون استفاده کردن فقط یک نفر در متن و یک نفر در نظرات اونو معنی کرده.
حالا واقعا نمیدونم که معنی نوستالوژی اینه یا نه :
«در زبان یونانی، برای بیان بازگشت، از واژه nostos استفاده می شود. به معنای رنج کشیدن است. پس نوستالوژی، رنج بردن ناشی از آرزوی ناکام بازگشت است. بیشتر اروپایی ها می توانند برای ابراز این مفهوم بنیادی از واژه مشتق از همین ریشه یونانی استفاده کنند، و یا واژه های به کار ببرند که در زبان بومی شان ریشه دارد: در زبان اسپانیولی به آن ANORANZA می گویند و در پرتغالی SAUDADE. این واژه در هر زبان بار معنایی متفاوتی دارد. در بیشتر موارد فقط به معنای غم ناشی از غیر ممکن بودن بازگشت به سرزمین خویش اند. مرگ سرزمین، مرگ خانه در انگلیسی واژه HOMESICKNESS، در آلمانی HEIMNWEH، به کار می رود. اما این ها همه از بار این معنای عظیم می کاهند، در زبان ایسلندی که یکی از قدیمی ترین زبانهاست این دو اصطلاح به وضوح از هم تفکیک می شوند:SOKNUDUR غم غربت به معنای عام کلمه است و HEIMFRA مرگ سرزمین.
روسها جدای واژه نوستالوژی، اسم و فعل مخصوص خود را دارند. یکی از تکان دهنده ترین جمله های عاشقانه در زبان روسی ????? ?? ?? ?????? است: دلم برایت تنک شده، دیگر نمی توانم درد فراقت را تحمل کنم....
در پرتو این ریشه شناسی، نوستالوژی به معنای درد جهالت است: از من دوری و من از تو بی خبرم.... همه اینها به معنای چیزی است که قبلا وجود داشته و یا چیزی که هرگز وجود نداشته (یک ماجرای تازه) چون لزوما بر مفهوم بازگشت تاکید نمی کند.
تمام کسانی که مهاجرت می کنند به دلیل نداشتن تعلق خاطر به مکان جدید دچار غم غربت می شوند
اما زندگی تنها داشته های گذشته نیست.
غم غربت چیزی جز جهالت نیست»
ثبت نام و اتنخاب واحد دانشگاه ما در 3 مرحله ی اینترنتی انجام میگیره . ثبت نام مقدماتی ، انتخاب واحد اولیه ، انتخاب واحد نهایی.
هنگامه ی ثبت نام مقدماتی وارد سایت شدم ولی صفحه ی ثبت نام (که به طور اتوماتیک باز میشه) رویت نشد و پس از رفت و آمد هایی به دانشگاه و آموزش بخش ، قرار شد در مرحله ی اول انتخاب واحد ثبت نام کنیم. ولی صفحه ی مزبور امروز هم برایمان باز نشد .و دوباره پس از تماسهای نا موفق و موفقی به آموزش بخش مشخص شد چون ثبت نام مقدماتی نکرده ام ، از انتخاب واحد اولیه هم محرومم!!!؟و دوباره وعده ی انتخاب واحد نهایی رو دادن.
پ.ن:تقریبا مطمئنم که تو مرحله ی نهایی هم همین داستان ها رو دارم و آخرش مجبور میشم برم پیش مدیر آموزش
اگر زندگیه مشترکت رو با هیچ کس مقایسه نکنی 100% شیرین خواهد بود.تضمینی!
بسم الله الرحمن ارحیم یا واسع المغفره اغفرلی
پ.ن:چه لحظه های قشنگی از این ماه مبارک رمضان که به پای مانیتور گذشت...
از حس و حال وبلاگ دار خبر ندارم ولی بعید میدونم که ناراحت نباشه!(اگه این پست رو خوندی حتما نظرت رو ثبت کن ، چرا که برای تو نوشتمش و هم عنوانش)
مهمترین مسئله تو زندگی مشترک اینه که باور داشته باشی مشکلات تو از همه کمتره
فانک امرتنی بالدعاء و تکفلت لی بالاجابه یا ارحم الراحمین
Design By : Pichak |
چند صباحی ست که بانوی این خانه نقلی هستم.هم اینک دانشجوی مرز و بومم نیز ام.و امیدم بر این است که بنده هم باشم.