دها - بانوی سراچه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























بانوی سراچه

یا لطیف
سلام بر مهدی بهار دل ها !
سلام بر رمضان المعظم !
سلام بر من و تو و هر آن کس که بانوی خانه ی خودش است!

چند روزی می گذرد که یکسالگیه وبلاگم تمام شده است.و چند صباحی ست به این فکر میکنم که خواننده ی وبلاگ من چه چیزی عایدش می شود؟همیشه برای خودم اینگونه بوده که لطفی نداشته است خواندنی بی ثمر.
و به این فکر میکنم که بانوی سراچه انعکاس نامش بوده یا نه.به همین علت ها تصمیم گرفتم بنویسم برای بانوهای خانه ها.و حتی برای آنانی که خواهند شد بانوی خانه هاشان.و حتی تر برای آنان که هرگز بانوی خانه نمی شوند اما آقای خانه شان خواهند شد .دوست دارم کمکم کنید و بگویید از بانوی سراچه چه انتظاری دارید.
 
نوشته شده در یکشنبه 87/6/10ساعت 11:59 صبح توسط دها نظرات ( ) |

بانوی خانه می رود تا آماده شود برای نوشتنی برای بانو های خانه ها!

نوشته شده در چهارشنبه 87/5/30ساعت 9:8 عصر توسط دها نظرات ( ) |


نوشته شده در یکشنبه 87/5/27ساعت 2:59 عصر توسط دها نظرات ( ) |

تا حالا براتون پیش اومده ؟ یک وقت هایی دنبال چیزهایی می گردیم و پیداشون نمی کنیم و در زمانیکه اصلا انتظارش رو نمی کشیم پیداش می کنیم.چند وقته که دنبال این حدیث می گردم ولی حالا خودش پیدام کرد!
امام رضا (ع) در توصیف شخصیت امام می فرمایند : «امام انیسی رفیق و اهل مداراست،پدری دلسوز است ،برادری تنی ست از یک پدر و مادر و مادری ست که به فرزند خرد سال خویش محبت می کند»
حالا چشماتونو ببندین و با توجه تمام به این عبارات یه بار دیگه حدیث رو بخونید و لذت ببرید....

 

 

پ.ن : اصلا نیازی به توضیح نیست که بگم یه دوست صمیمی چه جوری واسه ی تو جون می ده و یه پدر رئوف چه حس و حالی نسبت به فرزندش داره و یه برادر چقدر خواهر و برادرش براش عزیزن و یک مادر؛
همیشه بابا های مهربون نسبت به دختراشون حساس تر ند! و ما دختران پدری آسمانی هستیم که همیشه دلش برامون می تپه و خدا نکنه که برنجونیمش!
دارم تموم میشم...


نوشته شده در پنج شنبه 87/5/24ساعت 11:35 عصر توسط دها نظرات ( ) |

من برای او می نویسم...
  من برای او نمی نویسم...
من برای تمام خود خواهی خودم می نویسم...
من اگر با نام او می نوشتم انتظار را لااقل هجی می نمودم...
منتظر با نام او از خواب بر می خیزد‍، برای سلامتیش صدقه می دهد ، با یاد او به خلق خدمت می کند...
اما من برای او نمی نویسم...
برای خودم که خود خواهم می نویسم ...
که عذری نداشته باشم برای نیامدنش...
و طول غیبتش را از چشم خودم نبینم و به روی خودم نیاورم که برای آمدنش منتظر نبوده ام ...
می نویسم تا یازده قرن غیبت و غربت را فراموش کنم ...
تا شکستن های دل را ؛ نه فقط محدود به دوشنبه ها و پنج شنبه ها را ، که کار همیشگی ام را به ورطه ی نسیان بسپارم...
من اگر منتظر بودم ، نمازم را اول وقت می خواندم...
مادرم و پدرم را اطاعت می کردم...
من اگر انتظار را بلد می بودم ؛ گونه ای دیگر می بودم ...

 

پ.ن :یازده قرن است که شیعه در برابر تمام طوفان ها ایستاده است!وارد قرن دوازدهم می شویم ! خدایا این سال را سال ظهور مولا قرار بده..
تو اگر منتظر هستی ، در حال انتظار چه می کنی؟ 


نوشته شده در سه شنبه 87/5/22ساعت 11:2 عصر توسط دها نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

Design By : Pichak

Archive

Links

Specific

Design

دها
چند صباحی ست که بانوی این خانه نقلی هستم.هم اینک دانشجوی مرز و بومم نیز ام.و امیدم بر این است که بنده هم باشم.

Menu

Others